به یاد زنده یاد پرویز ورجاوند

یادبود چهلمین روز درگذشت پرویز ورجاوند: جمعه - ۲۹ تیرماه - ۱۰:۰۰ بامداد - مسجد فخر

به یاد زنده یاد پرویز ورجاوند

یادبود چهلمین روز درگذشت پرویز ورجاوند: جمعه - ۲۹ تیرماه - ۱۰:۰۰ بامداد - مسجد فخر

مراسم بزرگداشت دکتر ورجاوند در آمریکا برگزار شد.

در این مراسم که یکشنبه 17 ژوئن در دانشگاه سن حوزه کالیفرنیا با حضوراعضای جبهه ملی ،جمهوری خواهان ملی و فعالین سیاسی از طیف های گوناگون برگزارشد ابتدا مهندس محمد فاطمی ضمن خوش آمد به حضارپیام های استاد ادیب برومند و مهندس کوروش زعیم را قرائت کرد.سپس آقایان دکتر خسرو قدیری در باره شخصیت والای دکتر ورجاوند،مهدی جلالی در مورد خاطرات خود از ایشان و مهندس مهدی ذوالفقاری درباره پاسداری از اهداف و تلاشهای دکتر ورجاوند سخنانی ایراد کردند.آقای رضا قاسمیان هم ضمن ارج گزاری بر خدمات فرهنگی دکتر ورجاوند چندین سروده خود را در وصف ایشان خواندند.مهندس منوچهر قنبری و خانم پریچهر پروهان نیز ضمن سپاسگزاری از شرکت کنندگان لزوم همبستگی ملیون را یادآور شدند .

مجلس یادبود دکتر ورجاوند در لندن برگزار شد

به همت جبهه ملی ایران( اروپا) در لندن و نهضت مقاومت ملی ایران در انگلستان ,امشب مجلس یادبود استاد ورجاوند برگزار شد.در این مراسم شخصیتهای قدیمی ملی از جمله عزیز الله اثنی عشری عضو برجسته نهضت مقاومت ملی ایران و مهندس امیرابراهیمی و همچنین دکتر ثابتیان عضو قدیم حزب توده ایران،دکتر احمدی وخانم هایده توکلی نمایندگان حزب مشروطه ایران ،دکتر حسین بر فعال سیاسی از بلوچستان ایران, از فرهنگ دوستان آقایان رضا سجادی،خادم ، ذوالفقاری و جمعی از هواداران پان ایرانیست ودوستان جبهه ملی ایران شرکت داشتند و از تلاش های استاد برای اعتلای ایران تجلیل شد .این نشانه محبوبیت دکتر ورجاوند در میان متعهدین به فرهنگ ،تمدن و تمامیت ارضی ایران با هر دیدگاهی است که امشب یاد او را در غربت گرامی داشتند. دکتر نوری زاده که بعلت مسافرت قادر به شرکت در این مجلس نبود با ارسال پیام از مبارزات ورجاوند تقدیر و از برگزارکنندگان مجلس سپاسگزاری کرد.

درنگی بر آیین فقدان بزرگمردی ورجاوند - حسین شاه ویسی

" ناگهان چه زود دیر می شود " و ما هنوز بی خبریم

درنگی بر آیین فقدان بزرگمردی ورجاوند

" غم این خفته ی چند ، خواب در چشم ، ترم  

  می شکند ."

نیما

ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد           چشم خود بربست و چشم ما گشاد

مهندس حسین شاه اویسی

دکتر پرویز ورجاوند  بزرگمردی از تبار میهن پرستان ترکمان کرد و رفت .

در همان روزهای آغازین نوجوانی ، آن زمان که آثار اشغال بیگانه در میهن را هنوزحس می کرد و شرنگ تلخ استبداد و اشغال میهن را چشید ، در کنار دیگر همرزمانش شهید محمد مهرداد استوره ی مقاومت و استواری ،  علی محمد لشکری ، منوچهر تیمسار و ناصر انقطاع در سازمان پرچمداران که باور راستین به آزادی و وحدت ایران زمین داشتند در نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق آموزگار ضد استبداد و استعمار ملت های در بند خاور زمین ، در معرفی تاریخ و فرهنگ پر بار ایران با حفظ پیوند عقیدتی خود با مبارزانی چون روان شادان پروانه و داریوش فروهر تلاش کرد و در تشویق جامعه به پاسداری از استقلال و یکپارچگی میهن به راه خود ادامه داد .

سرانجام پس از تحمل سختی های فراوان همچون دیگر سربازان این راه دشوار ، بر شمع وجود ایران عزیز پرگشود و میهن پرستان را به سوگ خود نشاند و تنها گذارد و آخرالامر قلب سرشار از عشق به سربلندی ایران در خاک میهن آرام گرفت و معشوق او را به آغوش کشید . اینک روح بلندش بر بلندای آسمان نیلگون ایران زمین بر فراز البرز و زاگرس پر غرور از اران و شروان تا خلیج همیشه فارس مان به نظاره در پرواز درآمده است  ، " تا کی همت یاران ز آوردگاه مژده پیروزیش دهد " .

 زنده یاد دکتر ورجاوند انسانی چند ساحتی ، پرشور ، نماد پایداری و سرزندگی ، اندیشمندی بهنگام چه وفادارانه از عهده آزمون های تاریخی سربلند برآمد و به پیمانش در راه میهن و ملت گرایی ایرانی سرسپرد .

  به فرازهایی از آن پیمان که پیمان میهن پرستان ایرانی بهنگام اشغال میهن بود برای آگاهی هم میهنان اشاره می کنم :

... " سوگند به تو خدای بزرگ ایران ، تا خون در بدن دارم تا قلب در سینه می تپد برای پایداری و سرافرازی مرز

و بوم تو و پیروزی راه راست می کوشم . خداوندا ( ایران ) میهن پرافتخار من گهواره فرهنگ ابدی تست برای

بزرگی و استواری این سرزمین خواهم کوشید ، تا جهان تیره و تار نگردد....

 ایران سرافراز در جهان                                      جهان به ایران سرافراز "

از پگاه دل انگیز 19 خرداد ماه 1386 تا غروب غم انگیز همان روز فاصله ای است به وسعت بودن یا نبودن و ما چه درسی از آن آموختیم ؟ 

تا از تنگنای من بدر شویم ، دست در دست هم به دور از هر گونه تبعیض و خشونت ، ایران را دریابیم . به راستی ناگهان چه زود دیر می شود که در حیات از هم غافل و در ممات بدنبال هم در جستجوییم .

او هم رفت و ما ماندیم . او رفت و باز طبق معمول یاران موافق و مخالف که در حیات هرگز هم داستان نمی شدند ، ولی شگفتا در آیین خاکسپاریش چه باشکوه شرکت جستند . 

به راستی این چه سرزمینی است که در آن مردگانش ارزشمند و زندگانش بی مقدارند ؟

نمی دانم چه رازی در این امر نهفته تا زنده ایم از هم گریزان و در تایید و تکذیب یکدیگر این همه حرف و حدیث و چون به دیار باقی رحل برمی بندیم همه برای شرکت در سوگ یکدیگر از هم  پیشی می گیریم .

این زخمها باید چیزی به ما بیاموزد  که ما در کجای مختصات مسئولیت ایرانی بودنمان ایستاده ایم ؟ آیا خود و رفتار مان را در دوران کوتاه زندگی به نظاره نشسته ایم ؟ و از، از دست رفتن یاران درس می گیریم ؟ یا هنوز درگیر با خود و گذشته یکدیگریم که نه تنها گذشته را درک نکرده و از آن پند نمی گیریم که حال و آینده را هم از دست خواهیم داد . این دوگانگی ها ، این تضادها ، این اتهام ها ، این محکوم کردن های بی اساس و این بگیر و به بندها ، تا چه وقت باید ادامه داشته باشد که یگانگی هایمان را سست و بیگانگان آزمند و متجاوزان به حقوق میهن و ملت را گستاخ و تهییج به تجاوز می کند . نمی دانم در فرهنگی که روزگاری سرشار از راستی و درستی بود چگونه دورویی و دروغ در آن رسوخ کرده است ؟ باید به خود آییم چشم بر هم زنیم دودمان و آب و خاکمان بر باد است .

چو تو خود کنی اختر خویش را بد                            مدار از فلک چشم نیک اختری را

چه زیبا بود در آیین خاکسپاری ، نمایندگان و صاحبان اندیشه از تمامی گروه های اجتماعی ، شخصیت های آزادی خواه میهن پرست که سراسر زندگی پرافتخار خود را در راه سربلندی ایران گام  زدند ، از پیرو وجوان ، زن ومرد ، از هر مشرب و مکتبی ،  از همه طیف های اجتماع دانشجویان ، بازاریان ، کارگران ، فرهنگیان ، دانشگاهیان ، کارمندان آن هم  از کرد ، آذری ، فارس ، بلوچ و عرب و ... در یک جمله نمونه ای از ملت با همه زیباییهای گونه گونی  اندیشه ای که فصل مشترکشان ایران بود در یک جا در کمال نظم گرد آمده بودند . بویی از نفاق و تضاد ، خود برتربینی  دیده نمی شد .

در حال تشییع پیکر دکتر ورجاوند ، چه چشم های گریانی که در حسرت یگانگی ملی  سرود ملی ایران سر می دادند و همزمان صلوات بر پیامبر بزرگ (ص) ورد زبان ها بود که حماسه ای از روح بلند ایرانیت  و وحدت ملی را به نمایش می گذارد که :

پروردگارا ! مبادا  در سرزمین ما پیوند دوستی  ، گناه بزرگی باشد و دروغ در آن رخنه کند .

ورجاوند را هم به خاک سپردیم ، فردا را چه خواهیم کرد ؟ تا در گذشت بزرگی دیگر ، باز به خود مشغول شویم و اتهام زدن ها را ادامه دهیم ؟ که در این صورت چون برف در آفتاب تموز ذوب می شویم . ما راچه شده ؟ آیا به خود خواهیم آمد ، آیا قدر یکدیگر را بالاخره خواهیم دانست که در وضعیت امروز جهان و منطقه ، ملت و میهن مان چه روزگاری سخت و خطرناکی را سپری می کنند . تنها یک راه پیش روی ماست در سایه خرد جمعی، یگانه شویم . باید همراه شد ، کین درد مشترک ، هرگز جدا ، جدا درمان نمی شود . بدانیم ما ملت ایران  از کرد ، فارس ، آذری ، بلوچ ، عرب و ... زن و مرد شریک همیم اندر این کار .و توجه کنیم که پیامبر (ص) نیز دو معجزه داشت یک قرآن و دوم وحدت بخشیدن به قبایل عرب متخاصم  .

پس بیایید تا دیر نشده همه ی گلایه هایمان از یکدیگر را برای زمانی دیگر بگذاریم که میهنمان ، هویتمان ، خاک ورجاوندمان ، گهواره و گورمان در وضعیت خطرناکی بسر می برد که :

ترسم دمی سراغ من آیی که اهل درد      آگاهیت دهند که در خانه کس نماند

 پاینده ایران

 مهندس حسین شاه اویسی

 تهران 29 خرداد 1386 خورشیدی

مرگ پایان نیست - مهرانگیز کار

پرویز ورجاوند ایراندوست شریف هفته پیش دیده از جهان فرو بست. او با قبلی شکسته و ناخشنود از آنچه بر ایران و ایرانی می گذرد، خاطرات تلخ و شیرین خود را به خاک سپرد. پرویز ورجاوند تا واپسین دم حیات دغدغه آینده ایران را داشت و تا واپسین دم حیات تحت فشار نیروهایی بود که آینده ایران دغدغه خاطرشان نیست و همه خواسته های آنها محدود می شود به زمان حال و حفظ منافع شخصی.

مراسم خاکسپاری پرویز ورجاوند از دو ویژگی برخوردار بود که به مرگ او معنای خاصی بخشیدند. زندگی آرمانی و اندیشه و اخلاق سیاسی پرویز ورجاوند با این دو ویژگی صورت بندی شد و به جاودانگی پیوست.

نخستین ویژگی این بود که در مراسم خاکسپاری، نمازمیت را حسن یوسفی اشکوری به جا آورد. روحانی روشن بینی که به بهانه شرکت در کنفرانس برلین پنج سال را در زندان گذراند و متحمل انواع اهانت و تحقیر شد. حتی عده ای خواستار حکم اعدامش بودند و سرانجام به خلع لباس روحانیت دادند و او را به خانه فرستادند. به جا آوردن نماز میت در مراسم خاکسپاری پرویز ورجاوند توسط یک ایران دوست دل شکسته به اندازه کافی بر تداوم زندگی آرمانی آن عزیز از دست رفته پس از مرگ مهر تأیید می گذارد.

اما دومین ویژگی این بود که پیکر پرویز ورجاوند از میانه راه به دست زنانی حمل شد که از شاگردان و معتقدان راه او بودند. این رویداد خجسته، مرگ پرویز ورجاوند را به آرزوهای بزرگی که زنان ایرانی نمایندگی می کنند، پیوند زد. این رویداد میراثی است از گنجینه فرهنگی شادروان ورجاوند و زندگی پربار و پرحسرتی که پشت سر نهاد، و همانند عهدی بود که جمعی از زنان ایرانی به نمایندگی از بخش بزرگی از جمیعت زنان ایرانی با آرمان های پرویز ورجاوند بستند. عهد و پیمان در گورستان بسته شد، از آن رو که اخذ مجوز برای حضور زنان زنده و مردان زنده در سالن ها و تالارها امری است غیرممکن و چنانکه بدون مجوز گردهمایی اتفاق بیفتد، از دو حال خارج نیست: یا هجوم و حمله را در پی دارد، یا احضار و بازجویی حاضران در جلسه را به اتهام برنامه ریزی برای انقلاب نرم!

بنابراین تا هر زمان که شرایط موجود ادامه یابد، به عهد و پیمانی که در گورستان بسته می شود باید امید بست و به آن احترام گذاشت! ادامه تلاش برای مبارزه با پلشتی و سیاهکاری، شیادی و ظلم و بیداد اصل واساس عهد و پیمانی است که زنان با بر دوش گرفتن پیکر پرویز ورجاوند در گورستان به آن گردن نهادند. عهد و پیمانی که خلاصه آن، چنین است:
داد می خواهیم
این بیداد را