به یاد زنده یاد پرویز ورجاوند

یادبود چهلمین روز درگذشت پرویز ورجاوند: جمعه - ۲۹ تیرماه - ۱۰:۰۰ بامداد - مسجد فخر

به یاد زنده یاد پرویز ورجاوند

یادبود چهلمین روز درگذشت پرویز ورجاوند: جمعه - ۲۹ تیرماه - ۱۰:۰۰ بامداد - مسجد فخر

درنگی بر آیین فقدان بزرگمردی ورجاوند - حسین شاه ویسی

" ناگهان چه زود دیر می شود " و ما هنوز بی خبریم

درنگی بر آیین فقدان بزرگمردی ورجاوند

" غم این خفته ی چند ، خواب در چشم ، ترم  

  می شکند ."

نیما

ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد           چشم خود بربست و چشم ما گشاد

مهندس حسین شاه اویسی

دکتر پرویز ورجاوند  بزرگمردی از تبار میهن پرستان ترکمان کرد و رفت .

در همان روزهای آغازین نوجوانی ، آن زمان که آثار اشغال بیگانه در میهن را هنوزحس می کرد و شرنگ تلخ استبداد و اشغال میهن را چشید ، در کنار دیگر همرزمانش شهید محمد مهرداد استوره ی مقاومت و استواری ،  علی محمد لشکری ، منوچهر تیمسار و ناصر انقطاع در سازمان پرچمداران که باور راستین به آزادی و وحدت ایران زمین داشتند در نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق آموزگار ضد استبداد و استعمار ملت های در بند خاور زمین ، در معرفی تاریخ و فرهنگ پر بار ایران با حفظ پیوند عقیدتی خود با مبارزانی چون روان شادان پروانه و داریوش فروهر تلاش کرد و در تشویق جامعه به پاسداری از استقلال و یکپارچگی میهن به راه خود ادامه داد .

سرانجام پس از تحمل سختی های فراوان همچون دیگر سربازان این راه دشوار ، بر شمع وجود ایران عزیز پرگشود و میهن پرستان را به سوگ خود نشاند و تنها گذارد و آخرالامر قلب سرشار از عشق به سربلندی ایران در خاک میهن آرام گرفت و معشوق او را به آغوش کشید . اینک روح بلندش بر بلندای آسمان نیلگون ایران زمین بر فراز البرز و زاگرس پر غرور از اران و شروان تا خلیج همیشه فارس مان به نظاره در پرواز درآمده است  ، " تا کی همت یاران ز آوردگاه مژده پیروزیش دهد " .

 زنده یاد دکتر ورجاوند انسانی چند ساحتی ، پرشور ، نماد پایداری و سرزندگی ، اندیشمندی بهنگام چه وفادارانه از عهده آزمون های تاریخی سربلند برآمد و به پیمانش در راه میهن و ملت گرایی ایرانی سرسپرد .

  به فرازهایی از آن پیمان که پیمان میهن پرستان ایرانی بهنگام اشغال میهن بود برای آگاهی هم میهنان اشاره می کنم :

... " سوگند به تو خدای بزرگ ایران ، تا خون در بدن دارم تا قلب در سینه می تپد برای پایداری و سرافرازی مرز

و بوم تو و پیروزی راه راست می کوشم . خداوندا ( ایران ) میهن پرافتخار من گهواره فرهنگ ابدی تست برای

بزرگی و استواری این سرزمین خواهم کوشید ، تا جهان تیره و تار نگردد....

 ایران سرافراز در جهان                                      جهان به ایران سرافراز "

از پگاه دل انگیز 19 خرداد ماه 1386 تا غروب غم انگیز همان روز فاصله ای است به وسعت بودن یا نبودن و ما چه درسی از آن آموختیم ؟ 

تا از تنگنای من بدر شویم ، دست در دست هم به دور از هر گونه تبعیض و خشونت ، ایران را دریابیم . به راستی ناگهان چه زود دیر می شود که در حیات از هم غافل و در ممات بدنبال هم در جستجوییم .

او هم رفت و ما ماندیم . او رفت و باز طبق معمول یاران موافق و مخالف که در حیات هرگز هم داستان نمی شدند ، ولی شگفتا در آیین خاکسپاریش چه باشکوه شرکت جستند . 

به راستی این چه سرزمینی است که در آن مردگانش ارزشمند و زندگانش بی مقدارند ؟

نمی دانم چه رازی در این امر نهفته تا زنده ایم از هم گریزان و در تایید و تکذیب یکدیگر این همه حرف و حدیث و چون به دیار باقی رحل برمی بندیم همه برای شرکت در سوگ یکدیگر از هم  پیشی می گیریم .

این زخمها باید چیزی به ما بیاموزد  که ما در کجای مختصات مسئولیت ایرانی بودنمان ایستاده ایم ؟ آیا خود و رفتار مان را در دوران کوتاه زندگی به نظاره نشسته ایم ؟ و از، از دست رفتن یاران درس می گیریم ؟ یا هنوز درگیر با خود و گذشته یکدیگریم که نه تنها گذشته را درک نکرده و از آن پند نمی گیریم که حال و آینده را هم از دست خواهیم داد . این دوگانگی ها ، این تضادها ، این اتهام ها ، این محکوم کردن های بی اساس و این بگیر و به بندها ، تا چه وقت باید ادامه داشته باشد که یگانگی هایمان را سست و بیگانگان آزمند و متجاوزان به حقوق میهن و ملت را گستاخ و تهییج به تجاوز می کند . نمی دانم در فرهنگی که روزگاری سرشار از راستی و درستی بود چگونه دورویی و دروغ در آن رسوخ کرده است ؟ باید به خود آییم چشم بر هم زنیم دودمان و آب و خاکمان بر باد است .

چو تو خود کنی اختر خویش را بد                            مدار از فلک چشم نیک اختری را

چه زیبا بود در آیین خاکسپاری ، نمایندگان و صاحبان اندیشه از تمامی گروه های اجتماعی ، شخصیت های آزادی خواه میهن پرست که سراسر زندگی پرافتخار خود را در راه سربلندی ایران گام  زدند ، از پیرو وجوان ، زن ومرد ، از هر مشرب و مکتبی ،  از همه طیف های اجتماع دانشجویان ، بازاریان ، کارگران ، فرهنگیان ، دانشگاهیان ، کارمندان آن هم  از کرد ، آذری ، فارس ، بلوچ و عرب و ... در یک جمله نمونه ای از ملت با همه زیباییهای گونه گونی  اندیشه ای که فصل مشترکشان ایران بود در یک جا در کمال نظم گرد آمده بودند . بویی از نفاق و تضاد ، خود برتربینی  دیده نمی شد .

در حال تشییع پیکر دکتر ورجاوند ، چه چشم های گریانی که در حسرت یگانگی ملی  سرود ملی ایران سر می دادند و همزمان صلوات بر پیامبر بزرگ (ص) ورد زبان ها بود که حماسه ای از روح بلند ایرانیت  و وحدت ملی را به نمایش می گذارد که :

پروردگارا ! مبادا  در سرزمین ما پیوند دوستی  ، گناه بزرگی باشد و دروغ در آن رخنه کند .

ورجاوند را هم به خاک سپردیم ، فردا را چه خواهیم کرد ؟ تا در گذشت بزرگی دیگر ، باز به خود مشغول شویم و اتهام زدن ها را ادامه دهیم ؟ که در این صورت چون برف در آفتاب تموز ذوب می شویم . ما راچه شده ؟ آیا به خود خواهیم آمد ، آیا قدر یکدیگر را بالاخره خواهیم دانست که در وضعیت امروز جهان و منطقه ، ملت و میهن مان چه روزگاری سخت و خطرناکی را سپری می کنند . تنها یک راه پیش روی ماست در سایه خرد جمعی، یگانه شویم . باید همراه شد ، کین درد مشترک ، هرگز جدا ، جدا درمان نمی شود . بدانیم ما ملت ایران  از کرد ، فارس ، آذری ، بلوچ ، عرب و ... زن و مرد شریک همیم اندر این کار .و توجه کنیم که پیامبر (ص) نیز دو معجزه داشت یک قرآن و دوم وحدت بخشیدن به قبایل عرب متخاصم  .

پس بیایید تا دیر نشده همه ی گلایه هایمان از یکدیگر را برای زمانی دیگر بگذاریم که میهنمان ، هویتمان ، خاک ورجاوندمان ، گهواره و گورمان در وضعیت خطرناکی بسر می برد که :

ترسم دمی سراغ من آیی که اهل درد      آگاهیت دهند که در خانه کس نماند

 پاینده ایران

 مهندس حسین شاه اویسی

 تهران 29 خرداد 1386 خورشیدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد